روزمره‌ی چهاردهم


من این حروف نوشتم چنانکه غیر ندانست

تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی

اول: خیلی صبحا از همون لحظه که بیدار میشم یه آهنگی داره تو ذهنم پلی میشه. خیلیاشونو حتی خیلی ساله نشنیدم. از «کوچولو بشین پای رادیو...» گرفته تا همین امروز صبح که «یه روزی گله کردم... من از عالم مستی...» مدام پلی میشد. همین شد که هوس کردم امروز یکی دو تا آهنگ اون مرحوم رو گوش بدم و چقدر چسبید! گاهی انقد خوب میزنه زیر آواز که آدم به وجد میاد همونجا وسط آهنگ من یقرأ فاتحة مع الصلوات میشه!

دوم: در گیر و دار دوییدنام از این دانشکده به اون دانشکده و از این اداره به اون اداره، مجدد کسی زنگ میزنه که مدت‌هاست من باید باهاش تماس می‌گرفتم اما همین شلوغ پلوغیا ذهنمو پر کرده بود و جایی برا اون نمونده بود. با شرمندگی جواب میدم و شروع می‌کنم به شرح ما وقع که بر من خرده نگیر. میگه: «موفقیت از آن کسی است که استقامت می‌کنه». قدم‌هامو محکمتر می‌کنم.

سوم: من برا ۹۰ اومده بودم؛ خانم امیری بهم ۱۰۰ داد و من انقدر شکفتم که از تشکر من شکفت و گفت شرمنده‌ام نکن وظیفه‌مه. چقدر دعاش کردم!

چهارم: من: (حدود ۴ دیقه توضیح و بعد) لطفا ظرفیت این درس رو اضافه کنید و اسم بنده رو هم همین‌طور! آقای مسئول: (حدود ۱۴ دیقه توضیح و بعد) اسمت رو اینجا بنویس ۲ نفر با اولویت بالا را اضافه می‌کنم. می‌نویسم و میریم یهو یه چیز یادم میفته برمی‌گردم: ببخشید، یادم رفت جلو اسمم بنویسم اولویت بالا :-|. آقای مسئول: تو ترم هشتی اولویتت خود به خود بالاس!

پنجم: انقدر بارون کم دیدم که استثنائاً ایندفه به هر کی که بگه از ذوق بارون بهت زنگ زدم نمیگم دیوونه حتی اگه خودش اعتراف کنه!

ششم: مسیرهای طولانی مترو بهترین کتابخونه میشه گاهی: «واقعا مردها مسخره نیستند؟ وقتی که می‌خواهند از شما تعریف و ستایش کنند با شادی هر چه تمام‌تر می‌گویند که فکری مردانه دارید! مسلما من هم می‌توانم از او تعریف و ستایش کنم اما هرگز این کار را نخواهم کرد! چون به راستی نمی‌توانم به او بگویم که تو ادراکی تیز و زنانه داری*»

هفتم: بارون کوچه‌ها رو خلوت کرده و من زیر لب میخونم: «زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت...

چگونه میشود

به آن کسی که می‌رود این سان
صبور
سنگین
سرگردان
فرمان ایست داد... **»

--

* دشمن عزیز، جین وبستر

**ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد، فروغ فرخزاد

 



نظرات شما عزیزان:

سلیویا ت.
ساعت23:05---22 بهمن 1393
یادم رفت به اون کلمه "شکفتن"ت گیر بدم غتچه جان :|
گیـــــر گیـــــــــــــــــر :|

پاسخ:هااا هاااا هاااا حالا شب راحت بخواب! :پی


پرنسس سلویا تارسکی
ساعت22:52---22 بهمن 1393

در پی یافت پیج درس نظریه محاسبات به اینجا امدم و با پست جدیدتان مواجه شد.الله یحفظکم لنا!از جهت کامنت چرت گذاشتن روحما باز شد.هرچند شرایط ایجاب میکنه سنگین تر باشیم که ظن بد نبرند و گرنه ما خو محترمیم و الله اعلم بنا (یعنی ب+ نا عربی = به ما )
میدونی که خورسند شدم چه قدر و ذوق مرگ واژه بهتریست (و واژه ها،واژه ها من را به جنون میکشند و تو را اما نه!) که از دشمن عزیز هم نقل قول کردی (ما کلا کتاب میدیم اینور اونور ذوق مرگ میشیم فک میکنیم خودمون کتاب نوشتیم :| (از ول دیس ایز می_طور ها!!)
این مورد چهارم رو وقتی داشتی تریف میکردی بامزه تر بود :| چه وضشه؟؟
پنجم : خعیلی ... نیگاش کنااا!!من بگم "آیم کریزی" ینی یو ساک این آندرستندینگ می!اند چوزینگ یو واز د ورست ثینگ آیو اور دان!اند آی فریکینگلی هیت یو اکسپت دوز تاینی ؟! :| سکندز آی هپن تو لاو یوو :||||
آخه نیس گوشیتو جوابم میدی :| اصن برو دیگه نیگام نکن ...عاشقونه صدام نکن ...اشک دروغکی نریــــــــــــــــــــــز ... (ولـــــــــــــــــــی من هنوزم مسئول موفق اردوهای مذهبیم :||)

بیشتر مینوشته باش ما نظر میداده باشیم

پاسخ: وااااااااای چه کیف داد! خیلی وقت بود نیومده بودی چرت بگی بکوبونی به دیوار! میگن کلا جای خالی دو شخص خیلی حس میشه! اول: اونیکه خیلی خوبه! (یو نو دت در ایز نو ساچ پرسن ات لیست هییر هانی جان! دتز ایون ورس دن عسسلم، عسلم!) دوم: اونیکه خیلی چرت میگه! (یو نو دت در ایز سام ساچ پرسنز ات لیست وان هییر سوییت هارت!! :دتز ایون ورس ذن جیگر!) و اما... خوره حالا یه کتاب دادیا... طاقت نیوردی صداشو در نیاری! بای د وی در ایز عه فاندامنتال کوئزشن آی نور کود فیگرات هو یو فایند می بای لوکیگ فور نظریه محاسبات؟ اند وات دو یو سرچ فور تو فایند عنادر معصومه قریشی هو هز برند این ۲۵ث شهریور؟ هوم؟ هوم هانی؟ سام وان هلپ می آت هییر !!!



نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





برچسب:, 17:29 توسط فاطمه صلاحی| |